آیاتایآیاتای، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
آیینآیین، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

دخترم آیاتای

آیاتای شیطون و عکس های نمایشگاه نقاشی

سلام دختر گلم، ازینکه هر روز شاهد بزرگتر شدنت هستیم خیلی شادیم. زیاد زمانهایی پیش میاد که با امین می شینیم و در مورد شما صحبت می کنیم که چقدر خوبی و دوست داشتنی و مهربون و البته زیاد منطقی. و در مواردی بسیار صاحب نظر. ده روز پیش لازم شد که وسایل خونه رو جمع کنیم و یه سم پاشی کنیم که خیالمون راحت بشه، شما هم کلی این وسط آتیش سوزوندی. در حد یه اسباب کشی کار کردیم و زحمت کشیدیم. هر لحظه هم شما در کنارمون بودی و دلمون نمی اومد بذاریمت جایی. به هر حال با کنجکاوی هات و درخواست همکاری کردنت کنار اومدیم تا کار تموم بشه. هنوز یه گوشه هایی از کار مونده که وقت نشده انجامش بدیم. از افاضات شما در طی اون چند روز: پدر درحال تمیز کردن اتاق م...
22 مهر 1392

این روزهات

سلام دخترم، عزیز ماه گونه ام. چند وقتی هست که کمی حجم کار اداره و درگیری های هرساله آخر شهریور و اول مهر ما هر لحظه وقتمون رو میگیره و نتونستم اونجوری که باید از شما عکس بگیرم یا جملات قصارت رو یادداشت کنم. اما زیاد با هم هستیم و کلی قربون صدقه و بازی و به سازت رقصیدن ... شما هم خوشحالی و شاد و این خیلی آرام بخشه. دو هفته پیش عروسی مهدی جون و شیوا جون بود و رفتیم تهران. از قبل تصمیم گرفته بودم شما رو با خودم نبرم عروسی چون میدونستم اذیت میشی و اذیت میکنی. نمیدونم از کجا اینو حس کردی چون از چند روز قبل تو موقعیت های مختلف میگفتی : بلیم عسولی مهدی؟ (مثلا) نای نای کنیم؟ یا (مثلا) لباس اوشگل بپوشیم؟ منم عذاب وجدان گرفتم و مردد ...
3 مهر 1392
1